حسین جونحسین جون، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
حسن جونحسن جون، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

شامرزایی کته shamerzaei kote

دلبری پسرکم

وقتی سجاده ات را پهن می کنی ضربان قلبم به اوج می رسد می خواهم با تمام وجودم تورا در آغوش بگیرم و ببوسم امیدوارم که همیشه این سجاده گشوده باشد وتو نیز در یابی که در این هستی تنها کسی که دستگیر واقعی است خالق یکتا است و بس .دلت همچون سجاده ات سبز ووجودت پر از ایمان به خدا باشد .                              خداوند حامی قلب پاکت باشد ...
16 ارديبهشت 1392

روز مادر

                                                                          در شب میلاد بانوی دو عالم که به نام مادر نام نهاده شده هدیه ای به من عطا گشت که به یومن این شب با برکت برایم قابل ستایش است ،و این نظر ولطف خداوند در زندگی است که هرگز نمی توانی پیش بینی کنی فردا چه چیزی در انتظار توست و وقتی نگاهی گرم را در هستی ات ناظری برایت زندگی شیرین تر می شود اینکه با تمام وجودت درک کنی خداوند عاشقانه به تو می نگرد تویی که گه گاه کودکی کردن هایت خودت ر...
14 ارديبهشت 1392

مادرانه،همراه وهم پای کودک

همچون کودکان نو پا به دنبال پیدا کردن راه از بیراهه به امتحان جاده های پیش رویم پا می گذارم این روزها که بیش از پیش سعی می کنم تا کودکی کنم ودر دنیای بی حد ومرز کودکم وارد شوم ،دوستی او را بیشتر لمس می کنم چند وقتی است که برایش نقش همبازی را ایفا می کنم و او نیز پذیرای این امر شده خویش آرامتر گشته واز اینکه اوقاتش را با هم می گذرانیم دیگر گله نمی کند ،وتا درب خانه باز می شود نمی خواهد بگریزد .گاهی می ترسیدم از اینکه او آنقدر مشتاق رهایی از منزل است با اینکه چارچوب خانه ما پر است از محبت باز هم گویی چیزی برایش کم بود تجربه ی رفاقتم با او به من ثابت کرد که تنها مشکل او تنهایی است همیشه شاکی و پر سر وصدا وکج خلق بود وهر وقت کار من فشرده میشد ل...
3 ارديبهشت 1392

شهمیرزاد در یک قدمی شهرستان شدن

بزرگی برایم گفت چه چیز مانع خورشید میتواند شود یک روز دو روز  سه روز ابر میتوانند جلوی پرتو افکنی خورشید را بگیرد در این حال هم آنقدر درخشان است که از اطراف میتوان تشعشعات طلایی خورشید را نظاره کرد ومثل شهمیرزاد مثل خورشید پشت ابر است واز قدیم گفته اند که خورشید پشت ابر نمی ماند. من یک آدم متعصب نیستم ولی ناحقی ها واجحافی که در حق سرزمین کوچک اما وسیع در شهرت وفرهیختگی دل هر شهروندی را می سوزاند اینکه بخواهند نام این شهر ناب را محو کنند ظلمی است آشکار بر شهری که مهد پرورش فرهیختگان و بزرگان است شهری که فرهنگش زبان زد خاص و عام است ،سانسور های خبری استان بی مهرمان که در کمال بی وفایی سعی بر این دارند تا از آوردن نام این شهر در صدا وسیما...
1 ارديبهشت 1392

حسین ومامان

برای اولین بار بدون بابا وحید رفتیم سفر یه روزه به اصرار بابایی ولی شادی تو در این سفر از دلتنگی من کم می کرد ،پسر گلی بودی کمی اذیت کردی ولی در کل خوب بودی من که روحم جان دوباره گرفته بود ،جاده ای سبز که همچون مخمل بر زمین گسترده شده بود وتو نمی توانستی خاک را از این درختان جدا ببینی برایم جالب بود که براستی زمین مادر طبیعت است یا این درختان سر به فلک کشیده ای که زمین را در آغوش کشیده اند ،عطر دلنواز شکوفه های بهاری تورا غرق آرامش می ساخت کافی بود چشم میبستی و نفسی تازه می کردی ،وقتی با ماشین از میان مه می گذشتیم برایم حکم پرواز داشت در میان ابرها ودر آن میان پرس و جوی حسین که چرا ابرها اینجا هستند و قانع کردن او... خوب بود نم باران و بوی ...
1 ارديبهشت 1392
1